یک نکته جديد در مرورگر شما




Friday, June 21, 2002

٭
درد دل
...من با صدايي آرام با صدايي مجنون با تو سخن ميگويم.من براي سخن گفتن با تو صداي انسان هاي قرن دوازدهم را به عاريت مي گيرم:كلمه هاي گل سرخ و نسترن را.راه باريكه هاي عشقي متمدن را.
شاعر هاي قرن دوازدهم در مدح زني شعر ميگفتند كه همسرخودشان نبودبلكه همسر يك شاهزاده بود و امروز تو...ولي اين امر موجب نميشود كه من از سخن گفتن با تو دست بكشم و يا ديوانم را ادامه ندهم.هيچ چيز و هيچ كس مرا از اين كار باز نخواهد داشت...با حرف زدن با تو كلام من امكان آن را مي يابد تا به حد كافي ملايم و مجنون شود. به حدي كه به حصار گزافه گويي وارد نشود. در ابتدا فكر ميكردم كه صدايم را از دست داده ام...بعد دريافتم...كه بايد در برابر كلمه هايي كه براي توصيف درد به كار ميروند مقاومت كنم.دريافتم كه بايد به سمت زندگي بي خيال بازگردم...تو براي من هميشه دست نيافتني بودي حتي زماني كه به من نزديك بودي.من تو را با علم به اين موضوع دوست داشتم...

نويسنده : كريستين بوبن از كتاب فراتر از بودن



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home