یک نکته جديد در مرورگر شما




Saturday, July 20, 2002

٭
کمي ايده آل گرايي !
رابرت فولگام در «آنچه را که حقيقتا آموختم ، در مهد کودک آموختم» ميگويد :
بيشتر چيزهايي را که واقعا درباره چگونه زيستن، چه کردن و چگونه بودن مي دانم در مهد کودک آموختم. عقل و دانايي در نوک قله تحصيلات عاليه نبود، بلکه آن را در جعبه شن بازي کودکستان يافتم.
اينها چيزهاييست که من در کودکستان ياد گرفتم :
۱- در همه چيز شريک شدن
۲- عادلانه بازي کردن
۳- برگرداندن چيزها به جايي که آنها را پيدا مي کردم
۴- تمييز کردن ريخت و پاشهايم
۵- بر نداشتن وسايلي که مال من نبودند
۶- عذر خواهي کردن از کسي که به او صدمه زده ام
۷- شستن دستها قبل از غذا خوردن
۸- خوب بودن غذاي گرم و شير سرد براي سلامتي
۹- متعادل زندگي کردن
۱۰- هر روز کمي ياد گرفتن، کمي فکر کردن، کمي نقاشي کردن، کمي آواز خواندن، کمي رقصيدن، کمي بازي کردن و کمي کار کردن !!!
هر روز بعد از ظهر چرتي زدن و موقعي که از خانه بيرون مي رفتم مراقب رفت و آمد ماشين ها بودن و محکم دست يکديگر را گرفتن ...
و اولين کلمه که ياد گرفتم و البته بزرگترين کلمه « ببين » !!! بود.
عشق و بهداشت و سياست و محيط زيست و زندگي معصومانه ...
فکرش را بکنيد، اگر همه ما، همه مردم دنيا، مي توانستيم ساعت ۳ بعد از ظهر کمي شيريني و شير بخوريم و چرتي بزنيم، اگر همه ما مردم ياد مي گرفتيم که هر چيزي را پيدا مي کنيم سر جايش بگذاريم و ريخت پاش هايمان را جمع کنيم، و بي آنکه توجهي به سن و موقعيت اجتماعي !!! هم داشته باشيم موقعي که در مقابل خطر قرار مي گيريم دست يکديگر را بگيريم و پشت و پناه هم باشيم چه دنياي بهتري مي داشتيم. نظر شما چيه ؟


توسط



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home