یک نکته جديد در مرورگر شما |
Monday, July 22, 2002
٭ ... به قيمت يک ساندويج
........................................................................................يكبار دختر 11سالهاي پيش من آمد و گفت: «من ديروز يك دوست پيدا كردم.» گفتم: «چه خوب، اسمش چيست؟» گفت: «نميدانم، نپرسيدم.» گفتم: «چهطور نپرسيدي و با او دوست شدي؟» گفت: «توي خيابان ديدمش، آمد گفت: ميخواهي برايت ساندويچ بخرم؟ گفتم: آره، گفت: پس بيا بريم خانة ما. من هم رفتم [...] بعد رفتيم برايم ساندويچ خريد. خوشمزه بود.» آنقدر اين دختر كودك بود كه نميدانست چهكار كرده، پرسيدم: «اگر يكبار ديگر دوستت را ببيني با او ميروي؟» گفت: «اگر برايم ساندويچ بخرد، آره. آخر من تا ديروز ساندويچ نخورده بودم.» از نمونه ها زياد است اگه ادامه اش رو می خوان برين اينجا (زير گامهاي حريص در خيابانهاي بيبازگشت/ ماهنامه زنان) گزارش رويا كريميمجد را از روسپيگري كودكان بخوانيد...روسپيهاي پانزده ساله، هرزهگردهاي 11 ساله...شهر ما به كجا ميرود؟ نظر شما چيه ؟ پی نوشت: اولين بار که مطلب رو خوندم نمی خواستم تو وبلاگ بزارم ! اما وقتی الان ديدم خيلی ها اينکار رو کردن و گويا هم خبر زده جهت اطلاع رسانی من هم تو وبلاگ گذاشتم ! نوشته شده در ساعت 9:09 AM توسط mohammad
Comments:
Post a Comment
|