یک نکته جديد در مرورگر شما




Thursday, August 15, 2002

٭
يه خاطره
.بگذاريد براتون يه خاطره بگم كه براي من خيلي تلخ بود.مادر من به بيماري مبتلا شده بود كه مجبور بودم داروهاي گران قيميتي براي او تهيه كنم. با اينكه به داروخانه 13 آبان مراجعه ميكردم و داروها را با نرخ بيمه تهيه ميكردم ولي باز هم هزينه زيادي داشت.يه روز كه رفتم دارو بگيرم پولم نرسيد و از متصدي خواستم كه بجاي اينكه 60 قرص به من بدهد 30 عدد بدهد تا پولم برسد . او قبول كرد و من رفتم صندوق پول را دادم و دارو را گرفتم و بردم خانه . اما آنجا بود كه متوجه شدم متصدي اشتباها به من 60 قرص داده است ، چه وسوسه شيريني !!! اما پيش خودم فكر كردم كه اگه من وسوسه بشوم بايد براي هميشه دهنم رو ببندم و ديگه به كسي پيله نكنم كه چرا اينگونه يا آنگونه اي ؟ بعد از دو سه روز رفتم داروخانه و ماجرا رو گفتم .اونها هم تشكر كردند ولي هنگامي كه داشتم ميرفتم اون خانوم دكتري كه مسئول اونجا بود،
از من پرسيد : آقا شما ارمني (مسيحي) هستيد ؟
گفتم : نه ، چطور مگه ؟
گفت : آخه تا حالا هيچ مسلموني به ما مراجعه نكرده بود براي پس دادن داروي اضافي ولي چند تا ارمني اين كار رو كرده بودند.خوشحالم كه حداقل يك مسلمون هم همين كار رو كرد تا ما بتونيم بگيم كه مسلمونا هم داروي اشتباهي رو پس ميارن. شما چيکار می کردين ؟



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home