یک نکته جديد در مرورگر شما




Sunday, September 15, 2002

٭
پيغمبر
در زمان مامون خليفه عباسی شخصی ادعای پيغمبری کرد، بنزد مامون حاضرش کردند، از او دليلی خواست؟ گفت دليل من آنست که سنگی را در آب می اندازم فوراً آن سنگ آب می شود! خليفه گفت قبول است ببينيم. مدعی سنگی را نشان داد و در آب انداخت، بدون درنگ آن سنگ آب شد! مامون گفت در سنگ تو حيله ايست، من به تو سنگ می دهم تا بياندازی، هرگاه آب شد ادعايت را قبول می کنيم. شخص مدعی گفت: سخن عجيبی می شنوم، نه من بزرگتر از موسی هستم و نه تو مهمتر از فرعونی، مگر فرعون عصايی از خودش به موسی داد تا بياندازد و اژدها گردد که تو می خواهی از خودت بمن سنگی بدهی که من در آب اندازم و آب شود!!
از اين سخن مامون خنديد و به او جايزه ای بخشيد و عفوش کرد.

توسط



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home