یک نکته جديد در مرورگر شما




Friday, September 27, 2002

٭
خر بودن !
آهو خيلي خوشگل بود. يك روز يك پري سراغش اومد و بهش گفت: آهوجون! دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتكش.
پري آرزوي آهو رو برآورده كرد و آهو با يك الاغ ازدواج كرد. شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاكم جنگل رفتند.
حاكم پرسيد علت طلاق؟
آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم، اين خيلي خره.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: شوخي سرش نمي‏شه، تا براش عشوه مي‏آم جفتك مي‏اندازه.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: آبروم پيش همه رفته، همه مي‏گن شوهرم حماله.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: مشكل مسكن دارم، خونه‏ام عين طويله است.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: اعصابم رو خورد كرده، هر چي ازش مي‏پرسم مثل خر بهم نگاه مي‏كنه.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: تا بهش يه چيز مي‏گم صداش رو بلند مي‏كنه و عرعر مي‏كنه.
حاكم پرسيد: ديگه چي؟
آهو گفت: از من خوشش نمي‏آد، همه‏اش مي‏گه لاغر مردني، تو مثل مانكن‏ها مي‏موني.
حاكم رو به الاغ كرد و گفت: آيا همسرت راست مي‏گه؟
الاغ گفت: آره.
حاكم گفت: چرا اين كارها رو مي‏كني؟
الاغ گفت: واسه اينكه من خرم.
حاكم فكري كرد و گفت: خُب خره ديگه چي كار مي‏شه كرد.
نتيجه‏گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت كنيد.
نتيجه‏گيري عاشقانه: مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي‏شويد عشق چشم‏هايتان را كور نكند

توسط



........................................................................................

Comments: Post a Comment

Home