یک نکته جديد در مرورگر شما |
Tuesday, December 31, 2002
(0) comments ........................................................................................ Monday, December 30, 2002
٭ شوهر
(0) comments
........................................................................................وقتی زنی شوهر شما رو می دزده , هيچ انتقامی بهتر از اين نيست که اجازه بدين اونو نگه داره . نوشته شده در ساعت 10:41 PM توسط mohammad Saturday, December 28, 2002
٭ همينه !
(0) comments
........................................................................................ديد ديد ديري ديد ديد ديد ! ريد ديد ديد ! اين آهنگ يادتونه ! پس برين اينجا تا ياد يه خروار خاطره بيفتيد. نوشته شده در ساعت 4:27 PM توسط mohammad Friday, December 27, 2002
٭ ايکاش اين جشن بر پا نمي شد
(0) comments
........................................................................................دست برو بچه هاي ماهنامه کامپيوتر و ارتباطات درد نکنه که اين همه زحمت کشيدند تا جشن به اين خوبي بر گزار شد. اما يه چيز و اون اينکه ايکاش اين جشن بر پا نمي شد و اهدا جوايز هم در مراسمي اينترنتي بود ! شايد واسه من و خيلي ها ديدن افرادي که بعضي وبلاگ ها رو مي نويسن زياد خوب نباشه ! چون ديگه مي فهميم که اين ها بازيگري بيش نيستن و همه مون رو فيلم کردن و از درست کردن باند ها مافيايي وبلاگ بينندگان شون رو به خوندن مزخرفاتي مجبور ميکنن ! شايد واسه ما ايراني ها که همگي بخاطر جامعه مون مثل يک بازيگر همش نقش بازي مي کنيم ديدن نقش دوم افراد زياد خوب نباشه ! بقول حسين درخشان : کاش ميشد اين مراسم را اينقدر پر سر و صدا برگزار نکنند. يعني کاش در يک جاي کوچک خودماني، توسط خود بچه ها، بدون هيچ مجري يا ميهمان برجسته و بدون هيچ جايزه يا حمايت آدم يا شرکت يا نهاد خاصي اين مراسم کوچک برگزار ميشد. يا بقول آيين مهر موقع بيرون رفتن به دفتر نظرات نگاه کردم. چند تا از بچه های وبلاگشهر نوشته بودند حيف که دنيای مجازيمان را با اين کار خراب کرديم پی نوشت1: محمود به خاطر مسابقه و جشن متشکرم ! نوشته شده در ساعت 8:38 PM توسط mohammad Wednesday, December 25, 2002
٭ زندگي
(0) comments
........................................................................................WHY does a man want to have a WIFE? Because: W--- Washing I--- Ironing F--- Food E--- Entertainment WHY does a woman want to have a HUSBAND? Because: H---Housing U---Understanding S---Sharing B---Buying A---And N---Never D---Demanding نوشته شده در ساعت 5:11 PM توسط mohammad Tuesday, December 24, 2002
٭ كوكتل
(0) comments
........................................................................................كوكتل يعني مخلوط.نوشيدنيهاي الكلي به چند دسته تقسيم ميشوند؛ شرابها، آبجوها، spiritها (مانند ودكا، جين، تكيلا و ويسكي)، liqueurها (كه در واقع spiritهايي هستند كه شيرين شده و به اسانسهاي مختلف معطر شدهاند، كولرها كه شامل spirit coolers و wine coolers ميشوند و بالاخره كوكتلها كه از مخلوط كردن spiritها و/يا liqueurها با نوشيدنيهاي غير الكلي درست ميشوند. دربارهء همهشان به تدريج توضيح خواهم داد ولي شروع اين مطلب براي اين بود كه ميخواستم چند نوع كوكتل معروف و خوب را معرفي كنم. قيمت كوكتلها بر اساس ميزان الكليست كه درونشان به كار رفته است. يعني مثلا اگر شما يك كوكتل سفارش دهيد كه در آن يك شات از يك نوع الكل باشد و چهار نوع آب ميوه يا هر نوع نوشيدني غير الكلي ديگر در يك ليوان بزرگ، قيمتش همانقدر ميشود كه اگر آن مقدار الكل را با يك نوع آب ميوه در يك پيالهء كوچك بگيريد.كوكتلها خيلي زنانه و مردانه ندارند ولي آنها كه كمي قويترند و خيلي هم شيرين و رنگ رنگي نيستند، كمي مردانهتر تلقي ميشوند. توسط نوشته شده در ساعت 11:51 AM توسط mohammad Monday, December 23, 2002 (0) comments ........................................................................................ Sunday, December 22, 2002
٭ سلطان محمود غزنوي
(0) comments
موافقي برويم و با هم بنشينيم به تماشاي يك پرده از عشرتهاي سلطان محمود غزنوي؟ اما راستي كه عشرت محمود يك طرف، و نثر وحشتناك درخشانِ بيهقي يك طرف. پس به سلامتيِ خودم و خودت و ابوالفضلِ بيهقي! امير گفت:«بيتكلف بايد كه به دشت آييم و شراب به باغ پيروزي خوريم.» و بسيار شراب آوردند در ساعت. ساتگينها و قرابهها تا پنجاه، در ميانِ سرايچه بنهاندند و ساتگين روان ساختند. امير گفت:«عدل نگاهداريد و ساتگينها برابر كنيد تا ستم نرود.» و پس روان كردند. ساتگيني هر يك نيممن. و نشاط بالا گرفت. و مطربان آواز برآوردند. بوالحسن پنج بخورد و به ششم سپر بيفكند و به ساتگينِ هفتم از عقل بشد و به هشتم افتاد و فراشان بِكِشيدندش. بونعيم دوازده بخورد و بگريخت. و داوودِ ميمندي مستان افتاد و مطربان و مضحكان همه مست شدند و بگريختند. ماند سلطان و خواجه عبدالرزاق. و خواجه هژده بخورد و خدمت كرد رفتن را و با امير گفت:«بس! كه اگر بيش از اين دهند ادب و خرد از بنده دور كند.» امير بخنديد و دستوري داد. خواجه برخاست و سخت به ادب بازگشت. و امير پس از اين ميخورد به نشاط. و بيست و هفت ساتگينِ نيممني تمام شد. برخاست و آب و تشت خواست و مصلاي نماز. و دهان بشست و نمازِ پيشين كرد و چنان مينمود كه گفتي شراب نخورده است. و اينهمه به چشم و ديدارِ من بود كه بوالفضلم. و امير بر پيل نشست و به كوشك رفت. توسط نوشته شده در ساعت 6:00 PM توسط mohammad
٭ آيا می دونيد ؟
(0) comments
........................................................................................تنها احساسی که از فاصله 45 متری قابل تشخيصه خنده است . توسط نوشته شده در ساعت 12:06 AM توسط mohammad Friday, December 20, 2002 (0) comments ........................................................................................ Thursday, December 19, 2002
٭ درباره زنان
(0) comments
........................................................................................تا حالا دقت کردين که اتوبوس ها ۳/۲ جای خودشون رو به مردها اختصاص دادن و ۳/۱ جاشون رو به زن ها...ممکنه بخندين اما به نظر من همه اين چيزهای بی ارزشی که اصلا ممکنه به چشم نياد زير بنای يه ساختار اشتباه رو می سازه..... توسط نوشته شده در ساعت 1:02 PM توسط mohammad Wednesday, December 18, 2002 (0) comments ........................................................................................ Tuesday, December 17, 2002 (0) comments ........................................................................................ Monday, December 16, 2002
٭ ضرب المثل قديمي
(0) comments
........................................................................................بهشت زمانی است که شما دارای : حقوق آمريکايی خانه بريتانيايی غذای چينی اتومبيل آلمانی و زن ايرانی باشيد و چهنم زمانی است که شما دارای : اتومبيل آمريکايی زن بريتانيايی خانه چينی غذای آلمانی و حقوق ايرانی باشيد ! نوشته شده در ساعت 11:00 AM توسط mohammad Sunday, December 15, 2002 (0) comments ........................................................................................ Saturday, December 14, 2002
٭ رضا زاده
(0) comments
........................................................................................چند روز پيش طي مراسمي از حسين رضا زاده تقدير شد. آقاي خاتمي حرف جالبي زد. ابتدا حسين رضا زاده پشت تريبون رفت و تمام موفقيتش را مديون توسل به ائمه اطهار دانست. سپس نوبت صحبت آقاي خاتمي شد. ايشان گفت: مگر چيني ها و بلغار ها به ائمه اطهار توسل مي کنند که مدال طلا مي گيرند؟!..اول تمرين و آمادگي بدني بعد توسل.شايد براي ما چندان عجيب نباشد اما گفتن چنين حرفي از جانب يک آخوند مثل پرواز کردن کروکوديلي به رنگ صورتي بالاي ميدان تجريش است. ظاهرآ هم کسي به اين حرف گير نداد. راستي ها هم از بسکه به هر چيز الکي گير داده اند انرژي شان ته کشيده است. توسط نوشته شده در ساعت 12:32 PM توسط mohammad Friday, December 13, 2002
٭ ترکه
(0) comments
........................................................................................ترکه سوار اتوبوس واحد می شه که بيشتر صندلی هاش خالی بودن , همون اول بسمه الاه دست می اندازه و ميله اتوبوس رو محکم می چسبه !! مردمی که نشسته بودن می گن : آقا جان اين همه صندلی خالی هست خب برو بشين .... ترکه ميگه : بابا ده دقه ديگه همينم گيرم نمياد ... راننده اتوبوس مياد بالا و شروع می کنه به جمع کردن بليط ها .. تا می رسه به ترکه و ميگه : بليط !!! ترکه ميگه : برو بابا ... تو اگه آدام بودی اونی که ديروز دادم بهت پاره نمی کردی !! خلاصه مردم از ته اتوبوس بليط ها رو يکی يکی جمع کردن و دست بدست دادن بياد جلو اتوبوس تا رسيد به ترکه ! ترکه هم همه رو گرفت و چپوند تو جيب کتش !! يکی گفت : چرا گذاشتی تو جيبت بده به آقای راننده ! ترکه گفت : هيس !! راننده عصبانيه الان می گيره همه رو پاره می کنه ها !!!! نوشته شده در ساعت 1:35 PM توسط mohammad Wednesday, December 11, 2002
٭ گدايي نوين!
(0) comments
........................................................................................قديمها گدا به کسي ميگفتن که بشينه سر گذر ، يه پارچه يا دستمال بگيره جلوش ، دستش هم دراز کنه و از مردم کمک بگيره. يه کم که گذشت ، گداها با سواد شدن و يه سرگذشتي از خودشون رو مينوشتن رو يه تيکه کاغذ تا مردم بخونن و دلشون بسوزه. مثلا من بيمار کليوي هستم يا هرچي. ديگه هم مجبور نبودن اينا رو بگن. يه کم که گذشت با پيشرفت علم ، گدايي هم پيشرفت کرد و از شگردهاي جديد استفاده شد. اين سه نمونه از مشهورترينهاست. 1. من گدا نيستم به خدا ، از شهرستان اومدم ، کيف پولم رو گم کردم ، يه دويست تومان بده برم خونه! ... (گداي خوش چس! با اتوبوس واحد هم نميخواد بره!) 2. من گدا نيستم به خدا ، بابام بيمارستانه ، واسه عملش به پول احتياج داريم. کلي پس انداز کرديم ولي واسه چند قلم دارو پول کم آورديم و ... 3. من گدا نيستم به خدا ، دانشجو هستم ، اينم کارت دانشجويي (من خودم يه بار کارت يکيشون رو هم ديدم. مال علم و صنعت بود!!! نميدونم واقعي بود يا دزديده بود!) کيف پولم خوابگاه جا مونده ، يه دويستي بده ... اينا رو شايد تاحالا زياد ديده باشيد. يه دونه امشب براي بار دوم دور ميدون شهرک غرب ديدم ، کلي کفم بريد. دفعه اول که من باورم شد و يه پولي بهش دادم. يه جوون خيلي تر و تميز که لباسهاش از من هم گرونتر بود. ريشش رو مدل دلپيرويي (ريش باريک دور چونه) مرتب کرده بود. سر و چشم روشن و خوشتيپ. اومد جلو خيلي شيک سلام عليک کرد. گفت: " من با دوست دخترم بيرون بوديم داشتيم قدم ميزديم ، اين نيروي انتظامي (کلي هم بد و بيراه پسرونه گفت!) اومد بهمون گير داد. منم مجبور شدم هرچي پول داشتم بدم به ماموره که نبرنمون وزرا. (اينا رو با سوزناکترين وجه ممکن ميگفت!) دوست دخترم طفلي گريان رفت خونه. خودم الان اعصابم خورده. تو هم مثل من جوون هستي. اين مشکل واسه هر جووني پيش مياد (اين يه تيکه رو راست ميگه. خودم خيلي در اين راه خرج کردم!) خلاصه يه کمکي به من بکن تا خونه برم! منم که ديگه اشک تو چشمام داشت جمع ميشد دويست تومان دادم بهش. کلي هم پيش خودم حال کردم که چه پسر خوبي هستم! ولي امشب که براي بار دوم اومد سراغم (از بس که سراغ آدمهاي مختلف ميره ، قيافه من رو که 2-3 هفته پيش ديده بود تشخيص نداد!) بعد که ديدم خودشه يه کم چرت و پرت بهش گفتم و رفتم. ولي بدجوري کفم بريده بود!! البته خدا رو شکر اين بگير بگير نيرو انتظامي ، سوژه پول در آوردن گداها هم شده! حالا اينکه طرف گدا بود يا نه يا اينکه اين پولها زير دهنش مزه کرده بود رو نميدونم! گدا هم گداهاي قديم! اگه کسي در اين مورد ، نظري داشت بنويسه لطفا. توسط نوشته شده در ساعت 4:03 PM توسط mohammad Tuesday, December 10, 2002
٭ باز هم از دختر شايسته
(0) comments
........................................................................................اگه ميخواين دختر شايسته تركيه رو لخت كنين برين اينجا نوشته شده در ساعت 4:36 PM توسط mohammad Monday, December 09, 2002 (0) comments ........................................................................................ Sunday, December 08, 2002 (6) comments ........................................................................................ Saturday, December 07, 2002
٭ جواني
(0) comments
........................................................................................ميگن اگه توي 40 سالگي ترتيب سوفيا لورن رو هم بدي، باز عقبتري از يه نوجوان 16 ساله كه توي يه بن بست تاريك، يه وشگون از ك.. دختر همسايه مي گيره ... نوشته شده در ساعت 10:12 AM توسط mohammad Wednesday, December 04, 2002 (0) comments ........................................................................................ Tuesday, December 03, 2002 (0) comments ........................................................................................ Monday, December 02, 2002
٭ مرد و زن با كلاس !
(0) comments
........................................................................................خانم اول مي ره دوش بگيره !! موهاش رو از پشت مي بنده و به صورتش رو ماسک مي گذاره بعد ميره توي وان رو پر از آب مي کنه و بعد هم يک شيشه شامپو بدن ايو سن لورن توي وان خالي مي کنه و آروم با دست خوب آب رو به هم مي زنه تا کف کنه و بعد هم با ناز و کرشمه مي ره توي وان و دراز مي کشه تا عطر مايع به خورد بدنش بره ... بعد از يکساعت بلند مي شه و به بدنش shower jel مي ماله و بدنش رو آب مي کشه و مياد بيرون لباس پوشيدن !! شورت و کرست خانم اتو شده و هم رنک و ست هستن ! يک دامن کوتاه يا تنگ با جوراب شلواري مي پوشه و يا بخواد ملاحظه آقاشو و اعتقاداتش رو بکنه شلوار کرپ مشکي يا کرم مي پوشه و روش هم يک بلوز يقه اسکي نازک سفيد و بعد هم يک پليور يقه هفت مرينوس . انگشتهاش رو هم لاک مي زنه متناسب با رنگ لباسش و ماتيکي هم همرنگ لاک ناخن هاش و بعد هم لنز طوسي رنگي مي گذاره و بعد هم مانتو و روسري يا شال مي اندازه و راه مي افتن !!! آقا هم اول اصلاح مي کنه بعد مي ره حمام و حسابي خودش رو مي سابه و برق مي اندازه !! بعد مياد بيرون و لباسهاش رو مي پوشه و کت شلوار سرمه اي با پيرهن آبي کم رنگ و کراوات و گيره کراوات طلايي و پوشت و کمر بند چرمي ايتاليايي با سگک طلايي سنگ ياقوت و ساعت رولکس بند چرمي با پوست کروکوديل و بعد هم مياد جلوي آينه و 6 ساعت موهاش رو سشوار مي کشه و بهد هم به صورتش افتر شيو ژيلت مي زنه و با ادکلن Boss يا Kenz دوش مي گيره و به همراه خانم ميان بيرون به سمت مقصد پي نوشت خودم: شما جزو كدوم دسته هستين ؟ نظرتون چيه ؟ توسط نوشته شده در ساعت 11:08 AM توسط mohammad Sunday, December 01, 2002
٭ مرد و زن جواد !
(0) comments
........................................................................................آقا بدنش بوی تند عرق و سيگار ميده که به بوي قرمه سبزي مونده شباهت داره !! و روي همون هم اسپري ساويز مي زنه و خلاصه مياد چشمش رو درست کنه مي زنه کورش مي کنه ! بعد از اون هم آقا تيپپ بکش خوشگلم کن مي زنه و به اصطلاح تيريپ جوادي .... شلوار گل و گشاد مي پوشه که بالاهاش مثل جيب آخوند ها گشاده و دم پاش تنگه ! کمر بند سفيد ورني و باريک ميبنده که سگکش مشکي باشه و توي پل هاي شلوار لق ميزنه !! روي اون هم يک بلوز يقه اسکي قرمز گوجه اي مي پوشه و روش هم يک کت سبز يشمي و بعد هم ميره جلوي آينه و موهاش رو کرنلي رو به بالا ميزنه و ريش هاي ستاريش رو شونه ميکنه و به خودش آدکلن ساويز هم ميزنه و بعد هم کفش هاي پاشنه دارش رو مي پوشه و پشتش رو هم مي خوابونه . تسبيج بدست باتفاق خانم راه ميافتن بسمت مهماني .... حالا برعکسش هم مي تونه اتفاق بيفته !! مثلا خانم تيريپ جوادي بزنه !! بدنش بوي پيازداغ و زردچوبه و عرق مي ده و با همون بدن معطر و اسانس دار به زير بغل هاش مام بهامين ميزنه ..جوراب نازک مشکي پا مي کنه با کفش هاي سفيد ورني که نوک و پاشنه هاش مشکي باشه و دور تا دورش سفيد و يا کلا طلايي پا مي کنه ! شلوار مخمل کبريتي خردلي يا سبز مي پوشه و کرست مشکي مي بنده و روش هم يک بلوز نازک سقيد آستين کوتاه که سينه هاش وق بزنه تو چشم و بعد هم يک روسري گل منگلي قرمز و سبز و سرمه اي و کرم سرش ميکنه و بعد هم چون حالا هوا سرد شده يک ژاکت کرم قهوه اي مي پوشه و بعد هم مانتوي مشکي و بعد هم چادر نقش دار مشکي و خيلي هم بخواد خودش رو بکشه به صورتش هم کرم پودر ساويز که مثل روغن نباتي مي ماسه و داد مي زنه که صورت بتونه کاري شده مي زنه که با شوهرش شعار هميشه تميز هميشه ساويز رو بخونن و ست کنن ! بعد هم راه بيفتن برن مهموني !! پي نوشت خودم : فردا حتما بيان اينجا تا بگم يه مرد و زن با كلاس چه جورين ! توسط نوشته شده در ساعت 9:12 AM توسط mohammad
|