یک نکته جديد در مرورگر شما




Saturday, August 31, 2002

٭
تشکر تشکر
1- يک مطلب جديد در مرورگر شما واقعاً باحاله و از همينجا اعلام ميکنم هر که بهش سر نزنه واقعاً از دستش رفته، مطالب اون آنقدر باحاله که نميشه در مورد همه اون نوشت، خودتون بايد برين ببينين. مرسی از غروب
2- امروز از تو يه وبلاگ لينک اينو پيدا کردم .نشستم از اول تا آخر همش رو خوندم.خيلی باحال بود.اين هم سه تا از جکهاش : ... مرسی از غريب آشنا
3- هر چي که امروز ميخواستم در باره زن و مادر بگم ديدم .اينجا...همونارو نوشته.. مرسی از هليا
4- مرسی از پاتوق
5- مرسی از مريم
6- ...
پی نوشت: از همه و همه که به من لينک دادن و از مطالب من تعريف کردن خيلی خيلی ممنون ! شايد کسانی ديگر هم لينک داده باشن که من ندونم از اون ها هم تشکر می کنم ! از همه اون ها که نظر دادن هم ممنون! فردا يه چيز خيلی با حال اينجا خواهم گذاشت ! تا فردا !



(0) comments ........................................................................................

Friday, August 30, 2002

٭
تست هوش
برين تست هوش بدين ! نمره من 126 شد ! نمی دونم همه همين قدر می شن يا من جزو 5 % با هوش ها هستم !



(0) comments ........................................................................................

Wednesday, August 28, 2002

٭
استعفا
در هر كشوروقتي شهردار استعفا مي دهد..چه مي كنند..؟؟
آمريكا : به جاي او يك شهردار ديگر مي گذارند
فرانسه : از شهردار تقدير مي كنند و به جايش يك شهردار ديگر مي گذارند.
انگلستان : شهردار هيچ وقت استعفا نمي دهد. مگر در حال مرگ باشد
افغانستان : او را ترور مي كنند
پاكستان : خيالشان راحت مي شود كه قصد كودتا ندارد
عربستان : پسر خاله اش شهردار مي شود
آفتاب تابان: به دليل احساس ناتواني خودش را مي كشد
آذربايجان : پست شهردار را به داوطلب بعدي مي فروشند
هندوستان : انتخابات برگزار مي شود و هنر پيشه ها راي مي آورند
ايران : با استعفايش مخالفت مي كنند ..او را استيضاح مي كنند بعد برايش
يه پرونده مالي درست مي كنند و قرباني بعدي را شهردار مي كنند
پی نوشت : فکر کنم مال ابرهيم نبوی است !



(0) comments
٭
روز زن مبارک

چرا زنها گريه می کنند
روزی پسر جوانی از مادرش پرسيد که چرا گريه می کند؟
مادر پاسخ داد : چون من يک زن هستم .
- اما من متوجه منظور شما نشدم .
- هيچگاه متوجه نخواهی شد .
پس از مدتی پسر از پدرش پرسيدچرا مامان بدون هيچ دليلی گريه ميکند ؟ پدر در جواب گفت تنها چيزی که می توانم به تو بگويم اين است که تمام زنها بدون دليل گريه می کنند. پسر بزرگتر شد و همچنان اين پرسش در ذهنش باقی مانده بود تا اين که مردی شد و از خدا خواست تا اين راز را برای او فاش کند . خدا در پاسخ گفت : وقتی زن را می آفريدم تصميم گرفتم تا از او يک موجود استثنايی خلق کنم برای همين :
- شانه هايش را به اندازه ا ی قوی آفريدم تا بتواند بار اين جهان را به دوش بکشد . در عين حال بازوانش را بسيار لطيف آفريدم تا آسوده باشد .
- در درون او قدرتی قرار دادم تا بتواند فرزنداش را با تمام درد ها و سختی هايش به دنيا بياورد حتی اگر در آينده بار ها از جانب او مورد آزار و بی اعتنايی قرار گيرد .
- به او سر سختی عطا کردم تا اطرافيا نش را بدون هيچ توقعی دوست بدارد حتی اگر در روز های بيماری و فر سودگی از جانب ايشان ترک شود .
- به او احساساتی دادم تا نوزاد در کنارش به آسودگی بيارآمد و در دوران نوجوانی ترس واضطراب اش را به مددمادرش فرونشاند به توانی بخشيدم کهاز شوهرش پرستاری کند حتی اگر اشتباهی مرتکب شده باشد و دنده اش را به شکلی در آورده تا حافظ قلبش باشد.
- و به او دانشی دادم تا بداند که يک شوهر خوب هيچگاه همسرش را نمی آزارد بلکه تنها گاهی اوقات توانايی ها و رای او را می آزمايد تا در جوار او بتواند در کمال آرامش و اطمينان باقی بماند .
به ازای تمام اين کار های دشوار به او اشکی عطا کردم تا در مواقع لزوم جا ری شود . و اين تنها نقطه ضعف اوست هر گاه او را در حال گريه ديدی به او بگو که چقدر دوستش داری و کوشش کن تا به او احساس بهتری ببخشی .
او يک موجود استثنايی است . نظر شما چيست ؟
پی نوشت1 : اين متن رو يه با ر قديم قديم ها اينجا گذاشتم که خانم ها ازش خيلی استقبال کردن. به خاطر روز زن دوباره ميزارم
پی نوشت2 : متن ديروز که مربوط به ابجو بود بخاطر روز تولد زکريا رازی بود که خدمت بزرگی به جهانيان کرد ! روحش شاد که روح ما رو شاد کرد!



(0) comments ........................................................................................

Tuesday, August 27, 2002

٭
آبجو
- راستی شنيدی آبجو سازی Pilsner در نزديکی پراگ تو اين سيل جديد از بين رفت ؟ (يه جوابش می تونه اين باشه ) - How does that affect your life ? هيچی بيچاره شديم
- مناظر زيبا از برزيل !
-اتوبوس جهانگردی سالی يبار از اينجا رد ميشه حالا اون هم بايد الان باشه. ازت متنفرم سوراخ فوري. مورچه خوار
- پی نوشت : ابر باد خورشيد و فلک در کارن تا من وقتی اتوبوس جهانگردی مياد بيفتم تو سوراخ فوری نتونم برم برزيل و يه دل سير آبجو بخورم !

با تشکر



(0) comments ........................................................................................

Monday, August 26, 2002

٭
وب لاگ از نظر بقيه
کومونيسم : وبلاگ ابزار جديديه در دست امپرياليست که با اون پرولتوريا رو از کار و توليد باز ميداره.
کاپيتاليسم : وبلاگ مينويسي بنويس ولي حالا چطوري ميشه از توش پول در آورد؟
نيهيليسم : اينهمه وبلاگ نوشتي! آخرش که چي! آخرش هممون مي ميريم ديگه.
بوديسم : وبلاگ، نيلوفر آبي.
دموکراسي : ( کو! يک نمونشو نشونم بده)
قزوينيسم : بياييد باهم وبلاگ بچينيم.
شکسپير : لاگيدن يا نلاگيدن مساله اين است.
دکارت : من ميلاگم پس هستم.
مارکس: وبلاگ افيون توده هاست.
نيچه : وبلاگ مرده است.
صادق هدايت : در زندگي انسان وبلاگهايي هست که همانند خوره...
فرويد : وبلاگ ابزاري است براي ابراز عقده هاي جنسي زمانيکه والد به کودک اجازه بازي کردن با ماشين حساب رو نداده و حالا بالغ با وبلاگ نويسي اين عقده ها رو خالي ميکنه.
سهراب سپهري : من نميخندم اگر وبلاگي، لينک نظر خواهي بگذارد.
احمد شاملو : وبلاگ سر شار از ناگفته هاست.
پينک فلويد : All in all you're just another blog in the blogspot.
سيامک پور زند : يادمه سال 1211 که من با کمک رئيس وقت سيا روزنامه وقابع اتفاقيه رو با امير کبير راه انداختيم من يک سال پيش به شخصي موصوم به حس... درخش... پيشنهاد وبلاگ رو دادم. اما قبل از اون شخص دگر انديشي موسوم به سل... بدون اينکه حتي شکنجه بشه وبلاگ نويسي رو شروع کرده بود و بازجوهاي من بسيار انسانهاي گوگوري مگوري و مهربوني هستند.
ابراهيم نبوي : يه بار يه نفر در تمام عمرش براي وبلاگ نويسي مبارزه کرد اما وقتي اون رو بدست آورد به جاي خودش عمه اش وبلاگ نوشت.
ستاره شهير شرق : اي جوان، وبلاگ ميلاگي؟ خاک بر سرت. به جاي وبلاگ بيل بزن. تازه اسمش هم شبيه يک چيز بي ناموسه . من خودم يک بار يک مهندس برق و مکانيک که حتي ديپلم داشت يک وبلاگ نشانم داد و خودم ديدم که در آن حرفهاي بي ناموس بود و من خجالت کشيدم و وبلاگ حتي از سينما هم بدتر است، چه برسه به اينترنت. و اينها همه تقصير اين دوم خرداديان است.
ازنظر شما چی ؟

توسط



(0) comments ........................................................................................

Sunday, August 25, 2002

٭
قرمز
قرمز رنگی است که دربيشتر پرچمهای دنيا يافت می شود. آذين بستن شهر به رنگ قرمز نشانه جشن وشادمانی است. وقتی می گوييم شخصي" قرمز" می بيند يعنی عصبانی است. وقتی گفته شود کسب و کاری قرمز است يعنی اوضاع کار از نظر مالی دچار مشکل می باشد. در روم باستان پرچم قرمز نشانه جنگ بوده است. راستی قرمزته !



(0) comments ........................................................................................

Saturday, August 24, 2002

٭
تا كي ميخواهيد به اين رسوم غلط در ازدواج تن بدهيد؟؟
امروز ميخواهم از يك واقعيت حرف بزنم.ميخواهم از شكستن يك رسم غلط حرف بزنم.مي دانم كه با اين حرف من شديداً به سمت من آتش خواهيد گشود.حتي اگر مرا مورد انتقاد شديد قرار بدهيد. ميخواهم از رسم غلط خواستگاري حرف بزنم…
خانمهاي عزيز….چه كسي بشما گفته كه بايد منتظر خواستگار بشينين؟؟براي چي از ابراز علاقه ميترسيد؟؟چرا فكر ميكنيد با ابراز علاقه براي پيوند سبك ميشويد؟؟اگر پسري اينقدر احمق باشد كه ابراز تمايل شما را براي پيوند نشانه ناپاكي شما بداند همان بهتر كه شما سريعاً طرف را اينگونه بشناسيد و دور بيندازيد…چرا مثل بليط بخت آزمايي رفتار ميكنين؟؟..كي گفته شانس بايد در خونتون رو بزنه؟؟…اين تفكر كهنه رو بريزين دور تو رو خدا..اين چه مسخره بازيه كه راه انداختين؟؟..چرا نمي خواين واسه آيندتون تصميم بگيرين؟؟..شما بزرگ شدين مثلاً..عقل دارين..كدوم احمقي گفته شما مثل عنكبوت بايد بشينين تا آقاي خواستگار تشريف بيارن توي تور شما؟؟؟فكر ميكنين چي ميشه اگر شما به پسري كه فكر ميكنين بدردتان ميخورد اعلام كنين كه من مي خواهم با شما ازدواج كنم؟؟من بهتون ميگم….
اولاً ممكنه پسره اصلاً به شما فكر نكنه!!اينجوري يهو مي افتين تو كانون فكرش. مخش شديداً روي شما كليد ميكنه!اصلاً فكر دري وري هم راجب شما نميكنه چون شما با وقار تمام و كاملاً محترمانه درخواست ازدواج كردين..اينجوري شستش خبر دار ميشه كه:بابا مثل اينكه قضيه جديه پس لوس بازي در نمياره!!مطمئناً به شما شديداً فكر ميكنه و سبك سنگين ميكنه.كف ميكنه كه چه اعتماد بنفسي داشتين كه اوميدن و محكم ازش خواستين كه باهاش ازدواج كنين..مطمئن باشين كه تاثير مثبتي داره مگه طرف خيلي كهنه باشه كه شما ميفهمين چون قاعدتاً به هيچ جا نمي رسين…
دوماً ممكنه پسره به شما فكر ميكنه ولي روش نميشه بياد جلو و يا اينكه ميترسه امكانات كافي نداشته باشه..اينجوري اولاً تا 3 شب خوابش نميبره كه بابا اي ول..شما عجب خانمي هستيد كه اين اعتماد بنفس رو دارين ثانياً ترسش ميريزه چون وقتي شما رو اينچنين مطمئن ميبينه كه حاضريد در هر شرايطي باهاش باشين معطل نميكنه.چون نميخواد چنين جواهري دست كسي ديگه بيفته..قند تو دلش آب ميشه كه تيرش خورده تو مركز هدف..چند روز قيافه ميگيره كه هيبت مردونش حفظ بشه و بعد عين آب روان ولو ميشه تو اتاقتون و اعلام موافقت ميكنه....
حالت آخر اينكه به هر دليلي جواب رد ميده!..اينجوري ديگه شما اصلاً نگراني فكري ندارين و معطل نميشين.وقت و فكرتون رو هم الكي مشغول نميكنين..بدونين جواب رد اون هم يه دليل شخصي داشته و دليلش عدم شايستگي شما نبوده..ولي چيزي از ارزشتون كم نشده و اون هم تا عمر داره از اينكه چنين فرصتي رو از دست داده از دست خودش شاكي خواهد بود…پس پاشين خودتون رو جمع كنين..محكم باشين…اما نكاتي كه بايد بدونين…
1-كاملاً مطمئن و با وقار درخواستتون رو مطرح كنين..تمرين كنين و هول نشين ولي هر چقدرم كه گند بزنين ارزش كارتون همونه كه بود…چيزي ازش كم نميشه…به هر حال همون تاثير رو ميذاره…
2-نگران آبروتون نباشين!چون شما براي اينكار طرف رو ساليانه زير نظر دارين اگه طرف شارلاتان بود شما عمراً تا حالا بهش فكر نميكردين.
3-از شكست نترسيد.سخته ، ميدونم.ولي نترسيد..پسرها 500 جا ميرن تا بهشون ok ميگن..
4-جواب چه مثبت چه منفي به كارتون ربطي نداره.فكر نكنين 2000 تا چشم داره نگاتون ميكنه.اين افكار مادربزرگتونه!!!
5-اينجوري ضمن حفظ نجابتتون باعث نميشين پسره از ترشس تحويل نگرفتنش جلو نياد و شما هم مجبور نيستين براي جلب نظرش كار هاي عجيب غريب بكنين!!!
6-اينطوري خودتون تكليفتون رو مشخص ميكنين. حالا اگه جرئتش رو ندارين ديگه حق ندارين كسي رو متهم كنين……

پی نوشت1: اين متن رو يه پسره نوشته. ما هم خيلی خيلی حال کرديم. گفتيم حالا که ما نميريم خواستگاريش اون بياد خواستگاری ما !
پی نوشت2: حالا تازه نميای اقلا نخ بده ! ما بيايم !
پی نوشت3: هنوز حالم شديدا قاطی پاتی است ! شرمنده اصلا دست خودم نيست ! حالم بهتر شد حتما چيزا بهتر مينويسم !
پی نوشت4: کسی نيست يه ذره حال به ما بده ؟ ( جدی )
پی نوشت5: بابا ميخونين ! اقلا نظرتون رو بگين !



(0) comments ........................................................................................

Friday, August 23, 2002

٭
نتيجه گيری
نتيجه گيری1: گاهی می توان برای اصلاح نژاد يک درخت اقدام کرد به شرطی که از ريشه کنده نشده باشد
نتيجه گيری2: گاهی می توان ميوه ای لک دار را با اصلاحاتی قابل استفاده کرد به شرطی که گنديده نباشد
نتيجه گيری3: گاهی می توان انسانی بيمار را به سلامتی کامل رسانيد به شرطی که گرفتار سرطانی لاعلاج نباشد
نتيجه گيری n : ديگر نمی توان سرزمين را آن طور که همه دوست داريم ببينيم بی هيچ شرط و شروطی(ارجاع به شرطهای بالا)
سرزمين ما بيمارشد سرزمين ما را گنديده شد سرزمين ما را از ريشه کنده شد سرزمين ما .... باز هم به اميد معجزه بنشينييم؟

پی نوشت: جمعه ها دلم ميگيره ! دست خودم نيست ! کسی نيست يه ذره حال به ما بده ؟



(0) comments ........................................................................................

Wednesday, August 21, 2002

٭
يک فيلم چند نکته !
1- اولا ببينين پسرها چقدر واسه بدست آوردن خانم ها خلاقيت می کنن ! حتی از فيل هم مايه ميزارن!
2- خانم ها هم واسه آقايون چقدر خوب می رقصن که ...
3- اين تلوزيون ما تازه از اين چيزا نشون نميده و اين همه اين بين جوون ها طرفدار داره
4- من هم فردا ميرم مال خودم رو اينطوری ميکنم
می دونم که خيلی کنجکاو شدين ! پس اين فيلم رو بگيرين ! تا همه چيز رو بفهمين !

با تشکر از ممل رضا



(0) comments
٭
خبرها خوب !
فردا يا جمعه يه فيلم خيلی با حال می خوام بذارم اينجا ! از دستش نديد! داغ دل همه جوانها ( پسر و دختر )
اوايل هفته بعد هم يه مسابقه با جايزه ويژه ( 500 ساعت اينترنت خوبه؟ )



(0) comments
٭
اين همه پول پرست نباشين از زندگی لذت ببرين
پسر کوچکی روزی در هنگام راه رفتن در خيابان ٫ سکه ای يک سنتی پيدا کرد. او از پيدا کردن اين پول آنهم بدون هيچ زحمتی ٫ خيلی ذوق زده شد. اين تجربه باعث شد که او ٫ بقيه روزها هم با چشم های باز سرش را پايين بگيرد. او در مدت زندگی اش ٫ ۲۹۶ سکه يک سنتی ٫۴۸ سکه ۵ سنتی ٫ ۱۹سکه ۱۰ سنتی ۱۶ سکه ۲۵ سنتی ۲ سکه نيم دلاری .و يک اسکناس مچاله شده يک دلاری پيدا کرد .
يعنی در مجموع ۱۳ دلار و ۲۶ سنت .
و در برابر اين مبلغ او زيبايی دل انگيز ۳۱۳۶۹ طلوع خورشيد ٫ درخشش ۱۵۷ رنگين کمان ٫و منظره درختان افرا را در سرمای پاييز از دست داد .
او هيچگاه حرکت ابرهای سفيد را بر فراز آسمانها در حالی که از شکلی به شکل ديگری در می آمدند نديد ............
و ..پرندگان در حال پرواز ٫ درخشش خورشيد و لبخند هزاران رهگذر ٫ هرگز جزئی از خاطرات او نشد .
همه به من ميگن تو پول پرستی. راست ميگن ؟

منبع همشهری چند روز پيش



(0) comments ........................................................................................

Tuesday, August 20, 2002

٭
غيرت
همين الان كه داشتم به سمت محل كارم مي آمدم تو روزنامه همشهري خواندم كه نيكلاس كيج (بازيگر هاليوود) و ليزا پريسلي (دختر الويس خواننده) با هم ازدواج كردند. نكات :
1) اين دومين ازدواج كيج ميباشد
2) اين سومين ازدواج ليزا ميباشد
3) شوهر قبلي ليزا كسي نبود جز مايكل جكسون
4) در Video Clip يكي از آهنگهاي مايكل بنام You Are Not Alone ليزا نيز در كنار مايكل به ايفاي نقش پرداخت آن هم در حالي كه تماما عريان بود و تنها يك پارچه نازك بدن نما روي قسمت مياني بدنش گذاشته بود و حركات دوربين هم طوري بود كه اينجانب چشم و گوشم بشدت باز شد و همانند مايكل از لحاظ ديداري از چنين زني برخوردار شدم
حالا سوالهايي كه در ذهنم است :
1) يك مرد (مايكل) چگونه ميتواند از همسرش (ليزا) اينگونه استفاده ابزاري كند !؟
2) يك مرد (نيكلاس) چگونه خود را متقاعد ميكند كه چنين خانومي (ليزا) به همسري بپذيرد!؟
قطعا مرد ايران هيچ يك از دو كار فوق را انجام نميدهد چون درون ما چيزي هست به نام غيرت .حالا واقعا گيج شدم .دوست دارم نظر شما را راجع به اين موضوع بدونم . ما در اشتباه هستيم يا آنها ؟

توسط



(0) comments ........................................................................................

Monday, August 19, 2002

٭
اداب معاشرت
در اروپا براي غذا خوردن، كارد و چنگال را در دو دست ميگيرند، ولي در آمريكا، اول با كارد گوشت را تكه تكه ميكنند بعد كارد را زمين ميگذارند و با چنگال آنرا ميخورند. (اين را از يك آمريكايي هم پرسيدم تاييد كرد نميدانم چقدر رايج است. ولي زماني حتي گشتاپو جاسوسهاي آمريكايي را از روي همين عادت شناسايي ميكرده) و اما علت:
در عهد هفت تير كشي، ملت هميشه يك دستشان روي اسلحه بود.

توسط



(0) comments ........................................................................................

Sunday, August 18, 2002

٭
تنها دارويي که از هموزن الماسش گرانتر است
وياگرا اولش كه به بازار اومد خيلي گرون بود و مصرف هر كدومش به اندازه يه همخوابگي، قيمت داشت. اما بعد وارداتش زياد شد و خود داروسازهاي ايراني با ديدن بازار داغ اين قرصها، شروع به توليدش كردند و همين الان براحتي ورق 10 تائي اين قرصها رو ميشه به قيمت 1000تومن خريداري كرد. درسته كه بازده اين قرصها غير قابل تصور هست اما اصلا بعيد نيست كه چند وقته ديگه اعلام كنند كه اين قرصها به قلب فشار زيادي وارد مي كنند و يا باعث عقيمي و چيزهاي ديگه مي شوند و يا ممكنه منجر به نوعي اعتياد شده و مانع از ايجاد ارتباط جنسي در شرايط عادي بشوند...
اما اگه از همه اينها بگذريم، وياگرا تاثير 10 تا معجون گردوئي و سه تيغ ترياك افغاني و دو بست چاق شيره كرموني رو با هم يه جا داره و بيخود هم نيست كه عصاره قرن ناميدنش...

توسط



(0) comments ........................................................................................

Saturday, August 17, 2002

٭
ما هنوز اوليم هورا !
ايران در زمينه های زير در سال گذشته در جهان رتبه اول را داشته است :
- سرانه زندانی ها به جمعيت - مرگ و مير ناشی از تصادفات
- آلودگی هوا - فرار مغزها
نا خوداگاه ياد شعر زير افتادم ! مخصوصان چهارميش !
آنکس که بداند و بداند که بداند --- اسب ترب از گنبد گردون برهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند --- بيدارش نماييد که بس خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند --- لنگان خر خويش به مقصد برساند
آنکس که نداند و نداند که نداند --- در جهل مرکب ابدالدهر بماند



(0) comments ........................................................................................

Friday, August 16, 2002

٭
يک سوال - يک تفکر
كدام پاسخ صحيح است؟
دليل براي دوست داشتن زندگي همين بس كه :
*** كسي باشد كه دوستش بداريم
***كسي باشد كه مارا دوست بدارد
منتظر جواب ها فلسفی شما هستم ! (شايد جايزه هم داديم !)




(0) comments ........................................................................................

Thursday, August 15, 2002

٭
يه خاطره
.بگذاريد براتون يه خاطره بگم كه براي من خيلي تلخ بود.مادر من به بيماري مبتلا شده بود كه مجبور بودم داروهاي گران قيميتي براي او تهيه كنم. با اينكه به داروخانه 13 آبان مراجعه ميكردم و داروها را با نرخ بيمه تهيه ميكردم ولي باز هم هزينه زيادي داشت.يه روز كه رفتم دارو بگيرم پولم نرسيد و از متصدي خواستم كه بجاي اينكه 60 قرص به من بدهد 30 عدد بدهد تا پولم برسد . او قبول كرد و من رفتم صندوق پول را دادم و دارو را گرفتم و بردم خانه . اما آنجا بود كه متوجه شدم متصدي اشتباها به من 60 قرص داده است ، چه وسوسه شيريني !!! اما پيش خودم فكر كردم كه اگه من وسوسه بشوم بايد براي هميشه دهنم رو ببندم و ديگه به كسي پيله نكنم كه چرا اينگونه يا آنگونه اي ؟ بعد از دو سه روز رفتم داروخانه و ماجرا رو گفتم .اونها هم تشكر كردند ولي هنگامي كه داشتم ميرفتم اون خانوم دكتري كه مسئول اونجا بود،
از من پرسيد : آقا شما ارمني (مسيحي) هستيد ؟
گفتم : نه ، چطور مگه ؟
گفت : آخه تا حالا هيچ مسلموني به ما مراجعه نكرده بود براي پس دادن داروي اضافي ولي چند تا ارمني اين كار رو كرده بودند.خوشحالم كه حداقل يك مسلمون هم همين كار رو كرد تا ما بتونيم بگيم كه مسلمونا هم داروي اشتباهي رو پس ميارن. شما چيکار می کردين ؟



(0) comments ........................................................................................

Wednesday, August 14, 2002

(0) comments ........................................................................................

Tuesday, August 13, 2002

٭
قانون اساسي سردبير:عمه ام
ماده اول: هر ايراني بايد يه وبلاگ داشته باشه، جز من كه دوتا دارم.
ماده دوم: همه وبلاگ ها برابرن، البته منو كه نمي شه با وبلاگ هاي ديگه يكي حساب كرد.
ماده سوم: مرگ بر وب سايت، زنده باد وبلاگ.
ماده چهارم:هر موسيقي اي كه مي خواين گوش كنين، اونو بفرستين براي من ببينم بد نباشه.
ماده پنجم: نماينده وب لاگ ها بايد تو شوراي فرهنگي انقلاب در مورد اينترنت حضور داشته باشه. حالا كه اصرار مي كنيم خودم نماينده تون مي شم.
ماده ششم: جلسات شوراي انقلاب فرهنگي در مورد اينترنت بايد در تورنتو تشكيل بشه، مگر من چه قدر پول دارم كه برم تهرون.
ماده هفتم: از نظر من اشكالي نداره كه كسي وب سايت و وب لاگ تشكيل بده، فقط يونيكد باشه.
ماده هشتم: بيخودي هي ورندارين واسه خودتون لينك بدين، خودم اين كار رو مي كنم.
ماده نهم: من وب لاگ ها خواسته هاي سياسي داريم، تمام قانون اساسي بايد يونيكد بشه.
ماده دهم: من اجازه نميدم، همينجوري.
اين قانون اساسي از طرف من و عمه ام صادر شده و براي كليه وب لاگ هاي ايراني (داخل و خارج) و خارجي (خارج و داخل) لازم الاجراست.


توسط




(0) comments ........................................................................................

Monday, August 12, 2002

٭
شوهر
روزی دختری به مادرش گفت : مامان جون شوهر چه مزه های داره؟
مادر با خود گفت : اگه بگم تلخه که از شوهر دلزده ميشه و اگه بگم شيرينه که بی تاب ميشه پس گفت : عزيزم ٫ طعم شوهر ترشه .
دختر گفت : آخ نگو دهنم آب افتاد ٫ دلم به تاپ تاپ افتاد



(0) comments ........................................................................................

Sunday, August 11, 2002

٭
مراسم شام در عروسی
1.ما تو يه سري عروسيهايي شركت كرده ايم كه فكر كنم در كل ايران كمياب باشد، در آن مهمانها را در يك رستوران مي نشانند و جلوي آنها يك نوع يا دو نوع غذا قرار مي دهند(زرشك پلو با كرغ و باقلي پلو با گوشت) و مهمان بدبخت حداكثر با نوشابه و ماست بايد اين غذا را فرو بدهد و بيشتر به ياد سفره احساني مي افتي كه بعد از مراسم ختم عزاداران را به آن دعوت مي كنند. اين نوع غذا دادن ، طبها تنها در نوع غير مختلط عروسيها رخ مي دهد.
2.اغلب مهمانها خجالتي و كمرو نيستند و به فكر آبرو و اينجور چيزها نيستند. اين سري از روزها قبل با كم غذا خوردن خود را براي اين روزها آماده كرده اند و با اعلام متصدي هتل (يا هرجاي ديگر) سريع به سمت ميز مي پرند و هرچه و هركه در راهشان است را له و لورده مي كنند و دو بشقاب بر ميدارند و يكي را از سالاد و ديگري از انواع و اقسام غذاها و برنجها پر مي كنند. اگر در بين غذاها جوجه كباب باشد كه اولين غذايي است كه تمام مي شود ، به همين خاطر است كه از چند سال پيش معمولا گارسونها شخص به شخص جوجه كباب را سرو مي كنند. شما كه جزو اين دسته نيستيد صف جلوي ميز غذا را كه مي بينيد ياد صف جلوي هياتهاي عاشورا مي افتيد.با اين تفاوت كه اين غذا قطعا هيچ مريضي را شفا نمي دهد.اين گروه علاقه عجيبي به ژله دارند و كلي هم از انواع ژله ها و كرم كاراملها در بشقاب مي ريزند و دو يا سه تا ليوان نوشابه را حمل مي كنند. در حال حمل غذا ها كمربند خود را شل مي كنند تا (؟). اين كارها به چندين دست احتيج دارد ولي اگر خبره باشيد يك دست هم اضافه مي آوريد..... به هر حال بشقابي به شما مي رسد و به زور راهي به ميز مي يابيد ولي هرچه مي گرديد در لابلاي زرشك پلو ها مرغي نيست و در ظرف باقلاپلو با گوشت ، جز اندكي باقلا چيزي به چشم نمي خورد. انتهاي ظرف خورشت فسنجان، چربي مي بينيد و حدس مي زنيد در اين ظرف قبلا خورشتي بوده است و خدا را شكر مي كنيد در اين آشفته بازار كسي آنقدر خود را خفيف نكرده كه ظرف را ليس بزند. با جستجوي فراوان چيزي براي خوردن مي يابيد كه معمولا سالاد كلم است و خلاصه اي از انواع برنجها بدون ذره اي غذاي پروتئين دار! عده اي از اين مهمانها عادت دارند كه از همه چيز يه كمي بردارند و حتي ديده مي شود كه از ظرف بقيه مهمانها كه چيزي دارند كه آنها ندارند هم بر مي دارند و اگر ديديد كسي از ظرف شما چيزي برداشت تعجب نكنيد دنبال نوشابه هم نگرديد ، قبلا تمام شده است. ناراحت از اينكه به شما چيزي نرسيده به گوشه اي مي رويد و وقتي پدر عروس يا داماد يا نزديكي از صاحبان مجلس به سوي شما مي آيد و مي گويد چرا هيچي برنداشته ايد ، مي گوييد كه زود غذا خورده ايد و كاملا سير شده ايد و كلي تشكر و تعريف دروغين. در حاليكه آرزو مي كنيد هر چه زودتر به خانه برويد و كمي نان و پنير براي رفع گشنگي بخوريد. حالا تمام شيرينيها و ميوه ها را جمع كرده اند و بر خود نفرين مي فرستيد كه چرا قبل از شام به مقدار كافي براي رفع گرسنگي ار آنها نخورده ايد. در اين حالت براي خوشبختي عروس و داماد از ته دل كه خالي از هر گونه غذايي است دعا مي كنيد....
3.حالا حالتي است كه همه از هم رودربايستي دارند و بيشتريها كه لاغر هم هستند رژيم(از نوع حرف زدن) دارند. مهماني درين حالت اغلب به صورت مختلط برگذار مي شود. وقتي براي شام افراد را صدا مي زنند، اكثرا آنرا نشنيده مي گيرند و براي آنكه اثبات كنند شام برايشان مهم نيست برايتان شروع به گفتن از يه مطلبي مي كنند كه تعريف كردنش حداقل 10 دقيقه طول مي كشد و شما كه نوع قبل عروسي را به ياد داريد به ميز نگاهي مي اندازيد و با التهاب بدون گوش دادن به حرفهاي طرف مقابل به او نگاه مي كنيد و براي تاييد چيزي كه نمي دانيد چيست سر تكان مي دهيد. با هزار تمنا و اصرار افراد به سوي ميز شام مي روند و چون باكلاس هستند و يا حداقل اينطور وانمود مي كنند ، خيلي كم بشقاب خود را پر مي كنند . ظرفهاي مرغ و گوشت پر پر مي ماند و مهمانها از غذاهايي مي خورند كه هر چه به آن نگاه مي اندازي اشتهايي بر نمي انگيزد و حتي اسم آنها را نمي داني!!! اجاقي در زير بعضي غذاها روشن است و كنار بعضيها سس مخصوصي است كه مبادا آنرا به جاي سس سالاد مصرف كني. در سالاد ها هم موادي بكار رفته كه معلوم نيست از كدام لنگه دنيا به ايران آمده ، مثلا يكي ازمواد مصرفي شبيه كيوي است ولي آن نيست! گرسنه هستي ولي براي اينكه محكوم به بي كلاسي نشوي كمي مرغ و گوشت و كمي هم از غذاهايي كه اسمشان تا ابد احتمالا برايت مجهول خواهد ماند بر مي داري. در مورد نوشابه هم ، آنرا تعارف مي كنند و اكثر افراد مي گويند به خاطر قند نمي خورند و تقاضاي اب معدني(!!!) مي كنند و تو دل را به دريا مي زني و نوشابه را بر ميداري در حاليكه نمي داني كدام رنگ كلاسش بالاتر است! به آن غذاهاي عجيب نمي تواني لب بزني و بقيه غذا هم كفاف شكم گرسنه را نمي دهد. سر ميز هنوز هم پر است از غذا ولي بي كلاسي است دوباره كشيدن. قاشقها را به نشانه سير شدن روي هم مي چيني و با ياد نان و پنير خانه براي عروس و داماد كه جديدا مد شده است كه بعد از عروسي به دبي بروند ، ارزوي خوشبختي مي كني.
تنيجه: بهترين راه حل براي سير شدن اكثريت ، نوع اول عروسي است. نظر شما چيه ؟


توسط



(0) comments ........................................................................................

Saturday, August 10, 2002

٭
تفاوت زن و مرد
An English professor wrote the words "Woman without her man is nothing" on the blackboard and directed her students to punctuate it correctly.
The male students wrote
"! Woman, without her man, is nothing"
The female students wrote
"! Woman! without her, man is nothing"





(0) comments ........................................................................................

Friday, August 09, 2002

٭
نحوه درخواست
يكي از اصولي كه زنها بايد آن را بياموزند نحوه درخواست از همسرشان مي باشد…عموماً خيلي مواقع بدليل نحوه غلط درخواست كار آنان به مشاجره مي انجامد و طرفين هركدام سي هزارتا فكر چرت و پرت براي خودشان مي كنند…
اولين نكته اي كه بايد توجه كنيد زمان درخواست است.وقتي كه همسرتان روي موضوعي دقيق شده عمراً انتظار نداشته باشيد كه به تقاضاي شما فوراً پاسخ دهد.مخصوصاً مردها وقتي روي موضوعي تمركز ميكنند ورودي هاي مغزشان را مي بندند و فقط پردازش ميكنند و اگر بخواهيد زوري بازشون كنيد و از حس درشون بياريد مطمئناً يه چيزي بهتون مي پرونن!!!اونها اين مواقع جداً شوخي ندارند.
آقايون هم خواهشاً بدونن كه اگه حرف نزنن خيلي بهتره تا با هان ، هون ، چيه؟ و يك مشت بله و چشم الكي پاسخ بدن..همينطور خانمها توجه كنند كه خدا وكيلي ميزان عشق همسرشان هيچ ربطي به پريدن يا نپريدنش از روي مبل در هنگام كمك خواهي شما ندارد!!!..
نكته بعدي لحن شماست.اگر مرد احساس كند كه در لحن شما دستور نهفته است جونتون رو نوك لبتون مياره تا كار كنه!! او ديگر زيبايي كلمه براش مهم نيست..شما دستور داده ايد ..مردها دوست دارند اگر كاري برايتان ميكنند در نهايت قدرت و ابهت باشد.ولي اگر حس كنند كه شما امر ميكنيد و آنها كوچك شده اند به نظر من زور مفت نزنيد!!توپ هم تكانشان نخواهد داد…پس دستور نديد..
مورد بعدي اينكه حالا كه داره يه كاري ميكنه هي توضيح واضحات نديد لطفاً!!…مثلاً وقتي داره سطل آشغال رو ميبره دم در هي نگين..بپا نريزي…چكه نكنه..كيسه پاره نشه..اينجوري فكر ميكنه شما مامانش هستيد نه همسرش!!..حالا خدا وكيلي گربه اومده كيسه رو پاره كرده دم در كثيف شده اون بيچاره چه گناهي داره نق به اون مي زني؟؟؟.آقايون هم بدونن كه منظور خانمها از توضيح اضافي اين است كه شما اهميت موضوع را بدانيد..اونها فكر ميكنن اينجوري دارن كمك ميكنن…فكر نمي كنن شما دست و پا چلفتي هستيد…اگه اين فكر و ميكردن صد سال سياه زنتون نمي شدن!!!..خيالتون تخت….
مسئله بعدي اينكه خانمها لطفاً درخواستتون رو كوتاه و صريح بگيد…مثلاً نگوييد…واي از صبح تا حالا ميوه ها تو صندوق عقب ماشين جا مونده….اين براي مردها يك جمله خبري توام با تقصير از جانب آنها تفسير ميشود نه يك درخواست…كافيست بگيد لطفاً ميوه ها رو از تو ماشين بيار…به همين سادگي…صريح و راحت…كشتين خودتونو…!!
يه مسئله ديگه اينكه از كلمه ميتوني استفاده نكين..بعضي ها هم ميخوان مؤدبانه ترش كنن ميگن آيا ميتوني فلان كار رو انجام بدي؟؟اونوقت بيشتر قهوه ايش ميكنن….اين براي مردها يعني اگه ميتوني پس وظيفته كه انجام بدي(اجبار) اگه نمي توني هم كه يه فكري خودم ميكنم (ضعف)…چرا راحت از كلمه لطفاً استفاده نميكنين…صريح باشيد…سخته براتون بگين ممنون ميشم كه برام فلان كارو بكني….حالا يه امتحان كنين ببينين چقدر فرقشه….

توسط



(0) comments ........................................................................................

Thursday, August 08, 2002

٭
رشتبه - لره و ترکه !
- رشتيه بچه دار نميشده، در خونشون يك تابلو ميزنه كه: هم اكنون به ياري سبزتان نيازمنديم!!

-لره رو ميفرستن جبهه، بعد شيش هفت ماه برميگرده، در ميزنه، داداش كوچيكش با يك تپه ان ريش درو وا ميكنه! لره هول ميكنه، ميگه: چي شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هيچي نميگه، فقط يك نگاهِ معني داري بهش ميندازه و ميره تو. لره جفت ميكنه، ميره تو ميبينه داداش بزرگش هم تا زير گردن ريش گذاشته! بدبخت پاك شلوارشو خيس ميكنه، ميگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چي شده؟! كي مرده؟! داش اصغر هم يك نگاه به لره ميكنه و از اتاق ميره بيرون. لره بدبخت سراسيمه ميره تو اتاق باباش، ميبينه ريش باباش رسيده تا دم نافش! لره دو دستي ميزنه تو سرش، ميگه: بوا... بگو آخه چه بلايي سرمون اومده؟ ننه مرده؟! باباش ميگه: اي كاش ننت مرده بي... كاش بوات مرده بي... پسر آخه اين ريش تراشو چرا بردي؟!!!

- تركه ميره خواستگاري، باباي دختره ازش ميپرسه: شما شغلتون چيه؟ تركه ميگه: قازي! باباهه حال ميكنه، ميگه: كدوم شعبه؟ تركه ميگه: ايلده ايران قاز!!!



(0) comments ........................................................................................

Wednesday, August 07, 2002

٭
يک نکته - يک فکر
تفاوت شمع و لامپ در اين است كه شمع مي شوزد و نور مي دهد و لامپ نور مي دهد و بعد مي سوزد.كدام فداكارتر است؟



(0) comments
٭
مسابقه انتخاب بهترين وبلاگ‌های فارسي

مسابقه انتخاب بهترين وبلاگ‌های فارسي از نگاه كاربران برگزار مي‌شود.
ماهنامه دنيای كامپيوتر و ارتباطات قصد دارد در سالگرد تولد پديده وبلاگ در ايران، نخستين دوره انتخاب بهترين وبلاگ‌های فارسي را برگزار نمايد.
بر اساس اين برنامه، همه مي‌توانند تعدادی وبلاگ را در زمينه‌های مختلف برای شركت در اين مسابقه كانديد نمايند. از ميان وبلاگ‌های داوطلب شده برای موضوعات مختلف، تعدادی كه به طور نسبي بيشترين طرفدار را داشته‌اند، مجدداً به رای عمومي گذاشته مي‌شوند و نهايتاً وبلاگ برتر در هر موضوع برگزيده مي‌شود.
به زودی موضوعات مورد نظر در مسابقه، نحوه و زمان شركت، و نيز زمان اعلام نتايج در همين وبلاگ اعلام خواهد شد.


شايان ذكر است كه نخستين وبلاگ‌های فارسي در آبان ماه 1380 متولد شدند.





(0) comments ........................................................................................

Tuesday, August 06, 2002

٭
اعـــلاميه مـــردانه!!

بدينوســيله ما مردان محــترم كره زمين و حومه كه از قوانين و مقـررات و آيين ها و اين كارو بكن، اين كارو نكن هائي كه نامردانه از سوي جامعه نامرد زنان بر ما تحميل گرديده و بدجوري حالمان را گرفــته به تنگ آمده ايم، بر آن شــديم كه از سوي هيئت مردان كره زمين و حومه، حرفها و نظــرات خود را توسط اين اعلانيه به گوش زناني كه حقوق ما مردان را پايمال ميكنند برسانيم. و از آنجا كه كليه موارد زير در يك درجه اولويت قــرار دارند، شماره موارد همه ”1“ خواهد بود:
1- درست است كه ما بعضي مواقع به شما فكر نميكنيم، ولي دنيا كه به آخر نميرسه ؟ چرا اينو درك نميكنين بابا؟؟
1- وقـتي جايي داريم ميريم، به پيربه پيغمبر هرچي ميپوشين قشنگه و بهتون مياد! اينقــدر ستوال نكنيد!!
1- چپ ميريم، راست ميريم، آبغوره ميگيري، به جون خودم وخودت يه كارخونه ابغوره گيري بزن پول توشـه!
1- بابا هرچي ميخواين رو راست بگين! چرا طفـــره ميرين؟؟ به ما چه كه شوهرخواهرت براي خواهرت گردنبند مرواريد خريده؟ منظورتون چيه؟!
1- حواس ندارم خب!! چرا قهر ميكني؟! خب آدميزاد يادش ميره تولدت و سالگرد ازدواجمون كي بوده! دو روز قبلش بهم يادآوري كني ميميري؟؟
1- بابا ! من نوكرتم! شما فقط هم با ” آره “ و ” نــه “ جوابمو بدي كافــيه! دليل و برهان و اينچيزا نميخواد ديگه!
1- وقـتي مشـكلي داري كه ميتونم حلش كنم بيا نوكرتم هسـتم. ولي اگه فـقط ميخواي درد دل كني و خودتو لوس كني، من نوكرتم! دست از سر ما ور دار! برو به دوســتات تلفن كن!
1- اگه ميگي 17 ماهه كه سردردي داري و نميشـه بهت نزديك شد، پس قضــيه جديه!! برو پيش دكـتر خب!!
1- بابا! بنزين زدن كه كاري نداره!! جون مادرت خودت بزن!
1- اگه يه چيزي گفـتيم كه ازش دو جور برداشت كرد، به خدا منظـور ما اون برداشـت خوبه بوده!! آتيش به پا نكن!
1- حسودي نكن نوكرتم! بهـت هم بر نخوره! خدا چشم داده براي ديدن و لذت بردن از زيبائي ها!!
1- اگه فكر ميكني كه ميدوني چيكاربايد كرد و چه جوري ، پس دست از سر ما وردار و خودت كارو تموم كن !!!
1- آخه من نوكرتم! تمام زندگيمون كه نميتونه مثل اون سه چهار هـفـته اول باشـه!! چرا نميفهــمي؟؟
1- بابا! من كه علم غيب ندارم، از اونچه كه تو كله سركار خانوم هم ميگذره خبر ندارم! از روي چشمات هم نميفـهمم چــته !! زبون كه داري ماشــالله! خودت بگو دردت چيه!!
1- وقـتي ميپرسم ”چه شـده؟“ و تو ميگي ”هيچي!“ ، ما كه ميدونيم داري دروغ ميگي و ”يه چيزي شـده!!“ ولي به روي خودمون نمياريم كه درگير عواقب وخيم بعــدي اش نشــيم!!! همين!
پی نوشت: آقا به پير به پيغمبر شوخيه ! اگه دوست ندارين ننويسم ؟

توسط



(0) comments ........................................................................................

Monday, August 05, 2002

٭
اون ور دنيا

تو رو خـدا شانسو ميبيني؟؟ ما سربازاي امام زمون در طول خدمت مقـدس سربازي چه وظايف خطير و سنگيني به دوش داشــتيم و اينا چه چيزاي نرم و خوب و خوشگل و جمع و جوري به دوش دارن!!! آخه اين انصافـــه ؟؟؟



(0) comments ........................................................................................

Sunday, August 04, 2002

٭
دو سئوال اخلاقي
سوال اول
اگر زني را بشناسيد که حامله شده است و در حال حاضر هشت تا بچه دارد که سه تا از اونها کر هستند و دو تا کور هستند و يکي عقب مانده ذهني و خودش هم به بيماري سيفليس دچاره بهش ميگين که بچه اش رو بياندازه؟
قبل از اينکه جواب بدين سئوال بعدي رو هم بخونين
سئوال دوم
وقتشه که رييس جمهوري کشورتون رو انتخاب کنين اين اطلاعات در مورد سه کانديد در دست است
کانديد اول:‌ هم عقيده با سياستمداران فاسد در مشورت با ستاره شناسان. دو تا معشوقه داره و کلاه سر همسرش ميذاره. مرتب سيگار ميکشه و در روز هشت الي ده مارتيني ميخوره.
کانديد دوم: دو بار تا حالا از پارلمان اخراج شده تا ظهر ميخوابه در دوران کالج به مورفين معتاد بود و يک چهارم ليتر ويسکي هر شب ميخوره.
کانديد سوم: سرباز کهنه کار جنگ -گياه خوار- سيگار نميکشه-‌بعضي وقتها يک يا دو آبجو ميخوره و سر همسرش کلاه نميذاره.
اول تصميم بگيرد بعد جواب را چک کنيد


کانديد اول اسمش هست فرانکلين روزولت
کانديد دوم اسمش هست وينستون چرچيل
کانديد سوم اسمش هست آدلف هيتلر
و سر آخر اينکه اگر به سئوال اول درباره انداختن بچه جواب بله داديد بايد بگوييم که شما همين الان لوديک بتهوون را کشتين ! شما چه جوابی به سوالات بالا دادين ؟


توسط



(0) comments ........................................................................................

Saturday, August 03, 2002

٭
کتاب
چند تـا دليل كـه كتـاب خـوندن بهتر از دختربازيه

حداقلش اينـه كـه آدم بالاخره يكي رو گير مياره كـه باهم بشينن سرش وقتي آدم خسته ميشه ميتونه بذارتش كنار بره استراحت كنه و بعد كه دوباره حالش سر جاش اومد بياد از اونجـايي كـه ول كرده بود ادامه بده اگـه كـار آدم زود تـمـوم شـد احسـاس شـرمنـدگي نـمـيكـنـه وقتي آدم يه كتاب جديد رو باز ميكنه لازم نيست نگران اين باشـه كه تا حالا كيا خوندنش بـا يك فنجـون قهـوه آدم مـيتـونـه هـمـه ي شبـو كـار كـنـه آدم ميتونـه همراه باهاش هم تلويزيون نگاه كنـه و هم شـامش رو كوفت كنه آدم مجـبـور نـيست چـاپ هـمـه كتـابـاش رو بـادش بـمـونـه مـوقع كـار لازم نـيسـت آدم نـوشـيـدنـيش رو بـذاره كـنـاراگه آدم تو يه قسمتي ضعيف باشـه ميتونـه از رفقاش كمك بگيره آدم هيچ وقت بـراي نيم سـاعت ورق زدن كتـاب چند ده هـزارتـومن پياده نميشه اگه رفيقه آدم يه كتاب باحـال داشته باشـه آدم ميتونه اونو براي دو شب ازش قرض بگيره واسه باز كردن يه كتاب آدم مجبور نيست كلي پاي شام تو رستوران و خرج تاكسي پياده شه مجبور نيستيد روز خريد كتابهاتونو به ياد داشته باشيد توي يه روز ميشه چند تاشونو باز و بسته كرد براي كتاب خوندن نفس كم نمياريد هر وقت خوندن يكيشون تموم شد ديگه نه اون به شما كار داره و نه شما به اونا خلاصه كتاب بخونيد دختر بازي نكنيد

پی نوشت: اين چيزها بالا شوخيه ! زياد جددی نگيريد و هفته خوبی رو آغاز کنين ! آيا اين هفته خوبه ؟


توسط






(0) comments ........................................................................................

Friday, August 02, 2002

٭
قاچاق دختر به دبي
چند روز پيش با چند تا از دوستام براي گردش رفته بود پارك قيطريه ، همينطور كه داشتيم قدم ميزديم يه خانم با قيافه عجيب غريب و با آرايش شديدا غليظ رو ديديم كه داشت با يه اكيپ 7-8 نفري پسر صحبت ميكرد ، بعد از مدتي از اونها جدا شد و شروع كرد به گشتن دور پارك . يه قسمت پارك 5-6 تا دختر 15 –16 ساله كنار هم نشسته بودند و با هم حرف ميزدند اين خانم رفت سراغشون و اونها رو با خودش برد به قسمت خلوت پارك ما همينطور از دور مراقب اوضاع بوديم يه مدت گذشت و اونها هنوز اونجا بودن تا اينكه بالاخره خانمه از اونها جدا شد و رفت ما كه ديگه حس كنجكاويمون بشدت تحريك شده بود رفتيم سراغ دخترها تا از كم و كيف ماجرا باخبر بشيم.
ازشون پرسيدم كه اون خامه باهاشون چي كار داشته؟
جواب دادن ميگفته تو كار سفر به دبيه با قيمت خيلي خيلي كم دنبال چند تا دختر ميگرده كه با خودش ببره دبي بعد شماره موباليشو بهشون داده كه بهش زنگ بزنن تا قرار رفتن رو بگذارن
ازشون پرسيدم خوب نظرتون چيه؟
گفتن خيلي خوبه ارزونه تازه دسته جمعي خوش ميگذره
حدس كه خانمه احتمالا از اعضاي بانديه كه دختر به كشورهاي عربي مخصوصا دبي قاچاق ميكنن از حماقت اين دخترها واقعا عصباني شده بودم در ضمن حس بزرگتري و مادربزرگيم هم گل كرده بود با دوستام شروع كرديم به روشن كردن بچه ها و كلي نصيحتشون كرديم بعد هم فرستاديمشون خونه و گفتيم ديگه هيچ وقت تنها اينجور جاها نيان
نمي دونم اينروزها چرا اينقدر به اين تيپ از دخترها برخورد ميكنم شايد چون روشون حساس شدم و يا شايدم بخاطر اينه كه زياد شدن ولي اينو ميدونم كه آدم خيلي بايد پست باشه كه بخواهد چند تا دختر بچه رو گول بزنه و ازشون براي افكار پليدش سو‎ء استفاده كنه. نظر شما چيه؟

توسط



(0) comments ........................................................................................

Thursday, August 01, 2002

٭
اين متن كاملا جدي است.....
سگ حيوان وحشتناكي است و سگ حتي پس از سالها هم شايد به صاحبش بي وفايي كند و او را گاز بگيرد. چه برسد به سگهاي ولگرد و هار كه دنبال طعمه اي حتي انساني براي گاز گرفتن هستند. اگر جلوي سگ بدوي دنبالت مي دود. اگر بفهمد از او ترسيده اي باز دنبالت مي دود.... يك راه خوب براي فرار از دست سگها ، حمل كردن گربه اي است تا وقتي سگي به آدمي حمله كرد ، او را جلوي سگ بياندازي تا سگ او را تا ته تخورد و تو درين فرصت از دست او فرار كني.... گربه اي كه در دستان ما نوازش مي شود و نادان از آنچه در فكر پليد ما مي گذرد ، ملوسانه خود را به تو مي مالد، سپر بلا مي شود و او كه آزادانه مي توانست در خيابانها دنبال آشغال گوشتي بگردد ، طعمه سگ مي شود... درست مانند خيلي از ما كه ديگران را در لحظه سختي و گرفتاري به ناحق فدا مي كنيم و براي اينكار خود را اينگونه تبرئه مي كنيم كه چاره ديگري نبود. تفاوت در اين است كه آنكه فدا مي شود ، گربه نيست، آدمي است كه شايد او هم فرد ديگري را به ناحق در طعمه صياد انداخته باشد و شايد هم همچون گربه قرباني شده ، بي آزار و بيگناه باشد........


توسط



(0) comments ........................................................................................

Home